انتخابات
ریاست جمهوری ایران و لزوم موضعگیری صریح فعالان آزربایجانی
انتخابات
ریاست جمهوری سال 1388 در ایران علاوه بر اینكه تجربیات گرانقدر بسیاری برای ملت و
حكومت ایران داشت؛ تجربیات زیادی را برای ملل و اقوام ساكن در آن ارزانی داشت.
توركان ساكن در ایران با جمعیت میلیونی خود نقش غیرقابل انكار و تعیین كنندهای در
سرنوشت خود و ایران دارند.
چند
ماه قبل از انتخابات سال 1388 ، زمزمه تشكیل شورای فعالان ملی آزربایجان با معاضدت
بسیاری از فعالان سرشناس حركت ملی آزربایجان شنیده شد. هر چه احتمال تشكیل این
شورا بیشتر میشد، طوفان انتقادات و پیشنهادات نیز بیشتر میشدند. پس از فراخوان
فعالان تبریز جلسهای در تهران تشكیل شد و تصمیم گرفته شد تا نقاط مختلف تهران و
شهركهای اقماری آن نمایندگان خود را به شورای مركزی تئهران معرفی نمایند. در كمتر
از 20 روز نمایندگان تئهران مشخص و از بین آنها 3 نفر جهت شركت در جلسهی شورای
آزربایجان در شهر تبریز انتخاب و منتظر دعوت از تبریز شدند. به دلیل اختلافات در
شهرهای مختلف آزربایجان تنها نمایندگان تبریز و تئهران توانستند؛ باهم ملاقات كنند
و پس از مراجعت نمایندگان تئهران از تبریز؛ مقرر شد تا زمان پایان اختلافات در تبریز
و برخی شهرهای دیگر آزربایجان تئهران مسیر خود را ادامه دهد تا كاری كه شروع شده
به نتیجهای مشخص ختم شود.
قصد
ندارم به واكاوی علل شكست یا موفقیت شورا بپردازم؛ بلكه میخواهم در باب تاثیر متقابل
انتخابات بر آزربایجان و ایران نگاهی كوتاه بیندازم. حوادث سال 1388 نشان داد كه
در آن مقطع تاریخی ما بهرهی خود را بردیم. مكاتباتی كه فعالان تهرانی با نامزدهای
انتخاباتی داشتند؛ توانست كه سطح مطالبات ملی را افزایش داده و به مدت چند ماه هم
كه شده بود؛ نامزدها پنبه از گوشهای خود برداشتند. از میان درخواست مكتوب فعالان
تئهران از 4 كاندیدای تایید صلاحیت شدهی انتخابات ؛ فقط ستاد انتخاباتی آقای مهدی
كروبی با پاسخهایی نسبتا روشن نسبت به مطالبات ملی توركها پاسخ دادند كه در وبلاگ
شورای تبریز و تئهران نیز منتشر شد.
فضای
انتخابات ریاست جمهوری دامنهی وسیعی برای طرح مطالبات اقوام و ملل ساكن در ایران
ایجاد میكند. این فضای در عین حال پرالتهاب بسیار هم امنیتی میشود. بنده نیز 2
روز مانده به روز انتخابات بازداشت شدم و 2 ماه نیز در ائوین لانه گزیدم. هر چند
تلاش زیادی صورت گرفت تا من و دیگر همفكر بازداشت شدهام - بهنام شیخی - را به
جریان به اصطلاح فتنه متصل كنند؛ اما فعالیتهای روشن و آشكار شورا بالاخره ماموران
و قضات را قانع كرد كه این اتهام حداقل در مورد ما موضوعیت نداشته و اتهامات دیگری
برای توجیح بازداشت ما وارد كردند كه به لطف خدا و دفاعیات بینظیر وكیل شجاع آقای
"عبدالفتاح سلطانی " (كه ایشان اكنون در زندان ائوین هستند) بنده و
دوستم از اتهامات سنگین وارده تبرئه شدیم.
در
كل انتخابات زمینه مساعدی برای فعالیت ما میباشد. هر چند حكومت نیز بهرهبرداریهای
خود را میكند؛ اما ما نیز میتوانیم توان فعالیتی خود را در این مقطع زمانی نشان
دهیم. ما توان این را داریم كه یك فعالیت
بَرنده – بَرنده در انتخابات ایجاد كنیم. هر چند ممكن است بسیاری نیز از این طرح
حمایت نكنند. به نظر بنده لازم است فعالان ملی آزربایجان دیگربار با بهرهگیری از
تجربیات سالهای قبل نسبت به تبیین مواضع و حقوق ملی توركان و آزربایجانیهای ساكن
در ایران با قدرت بیشتری در انتخابات تاثیرگذار باشند. مخصوصا در شرایطی كه به نظر
میرسد؛ نیاز به مشاركت بیشتر احساس میشود.
محمود
اوجاقلو
تئهران
دیماه 1391
*********************
مطالب
مرتبط با شورای سال 88 در یك وبلاگ منتقد شورا
گؤنده ر بؤلوم لر: یؤنه تگیل (سیاست)
مانقورتیسم
پدیدهسی
بوندان
نئجه موباریزه ائتمهلیییك. بو قاورام باشقا گؤركسؤزلرده وارمی!؟
"مانقورت" قاورامی اؤزو بیزیمكیدیر. یعنی گئنهل اولاراق تورك قیرقیز گؤركول دَنهتیمدن گلیر. ایندی بو قاورامی بیزلر ده - آزربایجان توركو اولاراق - ایشلهدیریك. بونو بیلمهلیییك بو قاورامین باشقا دیللرده و گؤركسؤزلرده موعادیلی یوخدور. آنجاق او اولایا اوخشارلیقلاردان آد گئدیر.
گؤنده ر بؤلوم لر: توپلومسال (اجتماعی)
اوشاقلیق رؤیالاریم ییدیریر منی
قانلی سوسلار دامازلیغیدیر
سكگیزینجی واگون سسیمله بویلو
بو گون خوردادین ایل دؤنومودور
****
یاشیل بوغازین سومبوللو (سونبوللو) سسی
سكسان بئش قیشقیریر ایگیرمی اولدوز
دالقالاندیق اورمو گؤل دامجیلاریندا
سوسوز قالدی شورانلیق كربلا چؤلو
و قورد درهسی سمفونیاسی
آلازالانمیش بویالی ساچلار
قانلی كیپریكلر آی اولدوزسوز
آی ویجدانسیز
یئنیدن 85 ماهنیسی سسلیر
لیبیده –
تونسده میصریده
كوراوغلو قیلینجی میصری آلوولو
بوغازیمیز سوریه بولبولوموزدور
****
قارقیش
قورشونا منی گؤرمهسه
آه ... منی گؤرمزدن سئومهسه ایسه
تانرینین باجاسی دار اولور بیزه
خزل آدیمی پاییز ساوورسا
آرخلاری سوواران قانلاردی پاییم
دیدهرگین قوردلارا داریخار داغلار
Uşaqlıq röyalarım
yidirir məni
Qanlı soslar damazlığıdır
Səkgizinci vaqon səsimlə boylu
Bu gün xurdadın il dönümüdür
****
Yaşıl boğazın
sümbüllü səsi
Səksan beş qışqırır igirmi ulduz
Dalqlandıq urmu gölün damcılarında
Susuz qaldı şoranlıq kərbəla çölü
Və qurd dərəsı səmfonıyası
Alazlanmış boyalı saçlar
Qanlı kipriklər،
ay ulduzsuz
Ay vicdansız
***
Yenidən 85 mahnısı səslir
Libidə ،
tunıs ' də misridə belə
Koroğlu qılıncı misri alovlu
Boğazımız suriyə bülbülümüzdür
***
Qarqış qurşuna məni görməsə
AH ... məni görməzdən sevməsə isə
Tanrının bacası dar olur bizə
Xəzəl
adımı ،
payız savursa
Arxları suvaran qanlardı payım
Didərgin qurdlara darıxar dağlar
سوس (sos) = سُس = آغینتیلاردان (لبنیاتدان) تؤرهتیلمیش (فرآوریشده)
دامازلیق (اضافهكردنی)
بویلو (boylu) = گبه – حامیله - قارنیندا اوشاغی
اولان قادین
خورداد (Xurdad) = خرداد
آیی
سكسان (səksan) = هشتاد (80)
آلازلانمیش (alazlanmış) = توك یوخسا یونون یانماسی- توك یانماز آنجاق ایستی اؤنونده
قیریشار اوندا توكون آلازلاندی یوخسا كیپریكلرین آلازلاندی سؤیلهنیلر.
قورشون (qurşun) = قورقوشون – فشنگ
آرخ (Arx) = جوب (جوی آب) – كیچیك نهر
گؤنده ر بؤلوم لر: قوشوق (شعر)
قومیتگرایی
یا روایتگری - آرش دكلان
تفاوت
تاریخ و روایت
عموما
روایتهایی كه درباره ایران و فارس در بین مردم بیان میشود و از منابع مختلفی چون
شاهنامه و تواریخ برداشت شده است كه بدین شكل ارائه میشود:
ایران
یك كشوری بوده توسط قوم آریایی كه اتفاقا نژادی پاك بوده و هستند؛ اداره میشده و
عربها و توركها به آن حمله كردهاند و اشغالش كرده و سوزانده و كشته و بردهاند!؟
این نوع دیدن تاریخ یك سری تبعات دارد؛ اینكه ما اینجا بودیم. خوب بودیم و دیگران آمدهاند و ما را بدبخت كردهاند! یكی از تبعات آن این است؛ مثلا سلطان محمود غزنوی هم یك شاه بوده و ما خیلی از كارهایش را نمیپسندیم. در جای دیگر داریوش هم شاه میباشد و او هم كارهایی شبیه شاه غزنوی كرده است. مثلا در كتیبه بیستون هم از جنایات داریوش مثل بریدن دماغ و زبان و دوختن لب و درآوردن چشم و دار زدن اسیران صحبت میشود.
گؤنده ر بؤلوم لر: اؤتهك (تاریخ)
ارمنستان
– اسرائیل و تناقضات سیاست خارجی ایران در برابر
دو اشغالگر
بیشتر
خوانندگان این یادداشت با دو كشور اشغالگر و جنایتكار قاتل ارمنستان و اسرائیل
آشنایی دارند. هر دو كشور با غصب و اشغال بخشهایی از اراضی مسلمانان دو كشور آزربایجان
و فلسطین كشورهایی برای خود ایجاد و سیاست های كثیف خود را بر ادامه اشغال خاك
مسلمانان و قتل عام و تجاوز در این كشورها را ادامه میدهند. نسلكشیهای انجام
شده توسط ارمنستان و اسرائیل نیز عینا شبیه به هم و به ادعای بنده داشناكها
(ارامنه افراطی) جانیتر و خونخوارتر از صهیونها (یهودیان افراطی) هستند. حال
سوالاتی در اینجا پیش میآید:
1- رابطه ایران و اسرائیل بسیار تیره و تار و آنهم
با ادعای حمایت از مسلمانان (اكثرا سنیمذهب- عرب –
با فاصلهزیاد از ایران) بسیار بحرانی و تا جنگهای لفظی تا حد حذف و پاك كردن
یكدیگر از نقشه جغرافیا شاهد هستیم؛ اما در گوشه دیگر روابط بسیار حسنه و عالی دو
كشور ایران و ارمنستان كه همدیگر را برادر خطاب میكنند. (نوع برادریشان برایم
مشخص نیست؛ برادر خونی!؟؛ برادر دینی!؟ برادری چیچی!؟) این در آغوش یكدیگر شدن
روسای جمهوری ایران و ارمنستان حكایت از معاشقهای دیپلماتیك دارد؛ كه برای من
تورك و آزربایجانی نفرتانگیز است.
2- هم ارمنستان و هم اسرائیل اشغالگر هستند.
جنایتكار هستند. تروریست هستند. تناقضات را چگونه در بعد انسانی و اسلامی توضیح
خواهند داد!؟ سوالهای زیادی در این رابطه پرسیدهایم. هیچگاه نتیجه نگرفتهایم.
نفرتمان به خشم تبدیل شده است! اما نتیجهای كه به نظرم محتمل است در نظر برخی
مسئولین مصلحت مقدم بر اسلامیت تعبیر میشود. هر جا مصلحت باشد اسلامیت در مرتبه
پایینتر قرار میگیرد. مصلحت این است كه ارمنستان را پتكی بر سر آزربایجان
نمایند. پس مینمایند.
3- شاید بگویند ایران از آزربایجان شمالی هم حمایت
میكند. اما پاسخ من این است ایران از ارمنستان حمایت نكند؛ دیگر نیازی به حمایت
از آزربایجان ندارد. مرا به خیر تو امیدی باشد!!؟؟
4- اسرائیل در غزه شهركسازی میكند؛ سازمان ملل و
بیشتر كشورهای دنیا آن را محكوم میكنند و ایران هم طبق معمول و مقبول اعتراض می
كند. شهركسازی در خاك فلسطینیان را من هم قبول ندارم. همچنانكه شهركسازی در
خاكهای اشغالی آزربایجان –
قاراباغ- توسط ارمنستان را قبول ندارم. دنیا هم به آن اعتراض میكند. اما استاندار
آذربایجان شرقی – تبریز- به ارمنستان
میرود؛ و قرارداد ساخت شهركهای داشناكنشین را امضاء میكند. یعنی نه تنها محكوم
نمیكند بلكه شراكت میكند. این مورد در مورد قراردادهای تجاری و اقتصادی نیز صدق
میكند.
5- در خبرها بود كه در تبریز "خانه
فرهنگ ارمنستان"
تاسیس میشود. هیهات من الذله . عصبانیام ملت.
این
یك یادداشت كوتاه بود كه با دستانی به شدت لرزان از عصبانیت نوشتم. ما آزربایجانیها
خطوط قرمزی داریم؛ ارمنستان حكم پل صراط برای ما دارد. میدانید كه پل صراط چیست!؟
امیدوارم مسئولین این امر دقت بیشتری بر روی اعمالشان داشته باشند.
گؤنده ر بؤلوم لر: گوندم اولای
"
گاف" های حكیم فردوسی در
شاهنامه !
خیال
میكنید شماها نوبرش را آوردهاید كه
در روزگارتان، آدمهایی كه حتی دیپلم هم ندارند، در عرض پنج شش ماه تلاشهای صادقانه و شبانهروزی، یك دفعه
مدرك «دكترا» میگیرند و بعدش به مقامهای
خیلی خیلی بالا میرسند و…؟
گؤنده ر بؤلوم لر: ساتاشما
رؤیالارا باتمان گلدیمیوخولارا توزدان یونگول بویاقایدیم آلوولارین كولهییندن زاریلتی دردیم هؤنكورتو نفسیمه دامار آتدی شیطان عطش سونبوللرین آهیل باغیرتیسیندا كندیم یاشیل یوخولو و تورپاق گؤیرچین قانادیندا گولـلهلنمیش بایراق باشیم ایلان دیلهیینه آغری یولوم قان سوران بالتالارا بویلو دولدوم آیین گئجه دولموش گؤزلرینه گؤردوم آختالانمیش كیشیلری ساققیز آغاجیندان آسیلی آغلادیم جیندالارین ایلغیم شهوتینی گولدوم گؤی گؤزلرین گولـلهسینده چیلغینایغا اؤلدوم باتدیم جسد جسد كفن باغیرتیسینا اویاندیم آتیلدیم قایالارین آیاق تاپداغینا قیامت ایتلرینین آغزیندا گؤردوم اسیر كلمهلری دومان ایشیغی سوموكلهنیبدی گیلهمده آیازلانیرام بیر قارالتینین بوز گولوشونه و چكیرم بوش قبیرین یاغمور قوخوسونو قیرخ گون داغلارین گؤزونده گونش تعطیل قیرخ گون هاوادا یاغمور وار و قیرخ گون دلی چؤللرین قولاغی زاریلتیلاردان دنگ قارا گلدیم گیلانارین گؤز یاشینا ایچدیلر چاخیر قارانلیغیمی بایدا – بایدا قوسدولار گونشسیز گوندوزلریمی باش داشیما و آغلادیلارمنده كی محبوس اوتوز دؤرد ایل ل ر ی م ی ... |
Röyalara batman gəldim yuxulara tozdan yüngül boyaq idim alovların küləyindən zarıltı dərdim hönkürtü nəfəsimə damar atdı şeytan ətəş sünbüllərin ahıl bağırtısına kəndim yaşıl yuxulu və torpaq göyərçin qanadında güllələnmiş bayraq başım ilan diləyinə ağrı yolum qan soran baltalara boylu doldum ayın gecə dolmuş gözlərinə gördüm axtalanmış kişiləri saqqız ağacından asılı ağladım cındaların ılğım şəhvətini güldüm göy gğzlərin gülləsində çılğınlığına öldüm batdım cəsəd cəsəd kəfən bağırtısına oyandım atıldım qayaların ayaq tapdağına qiyamət itlərinin ağzında gördüm əsir kəlmələrı duman ışığı sümüklənibdi giləmdə ayazlanıram bir qaraltının buz gülüşünə və çəkirəm boş qəbirlərin yağmur qoxusunu qırx gün dağların gözündə günəş tətil qırx gün havada yağmur var və qırx gün dəli cöllərin qulağı zarıltılardan dəng qara gəldim gilanarın göz yaşına içdilər çaxır qaranlığımı bayda bayda qusdular günəşsiz gündüzlərimi baş daşıma və ağladılar məndəki məhbus otuz dörd İL L Ə R İ M İ ... |
گؤنده ر بؤلوم لر: قوشوق (شعر)