یادداشتی
در باب حكومت ملی آزربایجان 1324-1325 ه . ش
زمانی كه ارتش طاغوتی
شاهنشاهی وارد آزربایجان شد؛ سر و صدای نعرهوشی ایجاد كرد. سربازان دولتی تاراج
را آغاز كردند؛ هر چه به دستشان میرسید غارت میكردند؛ خرمنهای دهقانان سوزانده
شده و نابود گشتند؛ خانههای
مردم چپاول شدند. اغنام و احشام (چهارپایان) روستاییان به غارت رفتند. ارتش آزادیبخش!؟
خارج از كنترل بود. ارتش مردم عادی را مورد شكار قرار داد و ویرانی، غارت و مرگ از
خود بجای گذاشت.
هنوز ارتش شاهی در
منطقه بود كه مالكان فراری رسیدند. آنها نه تنها خواستار املاك و كرایه آنها شدند؛
بلكه خواستار كرایههایی شدند كه در دوران پیشهوری مردم صاحب زمین شده بودند. این
پرداختهای اجباری گذشته، سبب نابودی ذخیره غذایی دهقانان و به خاك سیاه نشستن آنها گردید و اینچنین بود كه
فلاكت به آزربایجان برگشت... .
آمار
كشتهها و اعدام شدگان ملت بالغ بر بیست و پنج هزار نفر و زخمی ها، مهاجران و
آوارگان بالغ بر هفتاد هزار نفر گردیدند. نگاهی دقیق به آمارهای ارائه شده عمق
فاجعه را نشان میدهد. اكثریت قریب به اتفاق این كشتهشدگان، آوارگان و پناهندگان
افراد عادی و معمولی نبودند. آنها جزء نخبگان، روشنفكران و نظامیان رده بالای
حكومت یكساله بودند. حال شما تمامی این عناصر موثر در بدنه یك ملت را به یكباره
حذف كنید. آنچه میماند ملتی عوام و اكثریتی بیسواد هستند؛ كه در نتیجه این
خشونتها و رعب و وحشت حاصل از آن دیگر رمقی برایشان باقی نمیماند. اگر خیانتها نبودند؛
بیش از یكصد هزار نفر كشته و زخمی و مهاجر بر دوش تاریخ آزربایجان سنگینی نمینمود.
استعمار
حال
زمینه برای محو كامل آزربایجان از نظر اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آماده شده است.
سیاست نان در برابر فرهنگ شكلی جدی به خود میگیرد. كارخانههای تولید خرافات قدرت
میگیرند. اقتصاد ضعیف میشود و زمینه برای مهاجرتهای گسترده كاری آماده میشود.
بردگان به سوی بازارهای شهرهای دیگر روانه میگردند. در جایی كه داشتن كتاب یا
برگهای به زبان توركی جرم محسوب میشود دیگر دم زدن از سیاست، بازی با جان تلقی
میشود و سیاست از صحنه زندگی مردم عادی پاك میشود. این یعنی استعمار.
سیستم
توتالیتر و دیكتاتوری شاه كه با اصول مدرنیته و دمكراسی بهیجوحه همخوانی نداشت؛ مفهوم
خودمختاری و یا خودگردانی و فدرالیسم را برای مردم (عمدتا در مركز) وارونه جلوه میداد.
آنان هر تلاشی در این جهت را" تجزیهطلبی" مینامیدند و سر نخ تمام
جریانات را هم به خارجیها (شوروی) وصل میكردند. ارتجاع و دشمنان دمكراسی برای "توجیه" حقوقی سركوب خونین خلق
آذربایجان و سو استفاده از حس میهن دوستی مردم، نیازمند چنین تحریفایی بودند.
نیمه
سوم آذرماه 1325 را روز پایان "فتنه" ، روز پایان "غائله"،
روز"
نجات
آزربایجان" و "آزادی آزربایجان" نام نهادهاند. اما چرا تاكنون این
نسلكشی آزربایجانیها و جنوساید فرهنگی محكوم نشده است!؟
گؤنده ر بؤلوم لر: یؤنه تگیل (سیاست)