قارانلیقیدان ایشیغا دوغرو
اوجاقلو ماحمودون اؤزبئلاقی
+0 به‌‌یه‌ن

یك نوشته ساختارشكن ؛ كدام نوع تعصب !؟

چند وقت قبل مقاله‌ای را از سایت ..... مطالعه نمودم. در این مقاله شخصیت‌سوزی به جای شخصیت‌سازی در حركت ملی آزربایجان نیز به استنباط اینجانبان از مظالم وارد شده به یكی از شخصیتهای معروف حركت ملی آزربایجان داد سخن برآورده بودند.

هر چند نویسنده در برخی سطور احساسات زلالی بكار برده و در عین حال با شتابزدگی، عناوینی نامتعارف را به كلیت حركت وارد كرده بودند كه با اندكی اغماض بر كلیت نوشته لطمه‌ای وارد نكرده بود. این نوشته من را چون سایر خوانندگانش به فكر واداشت كه چرا حركت ملی آزربایجان كمتر توفیق در شخصیت‌سازی داشته است!؟ آیا اصولا  شخصیت‌سازی و قهرمان‌پروری برای حركت ملی آزربایجان مفید واقع خواهد شد یا نه!؟

البته من در اینجا نه در باب نقد مقاله فوق‌الذكر مطلبی خواهم نگاشت و نه در اثبات یا رد منافع شخصیت‌سازی. بنده از منظری دیگر به روند تعصبات، فواید و مضرات انواع تعصبات خواهم پرداخت.

پس از رنسانس در اروپا و شكست انحصار دینی و تعصبات خشك ناشی از دینمداری افراطی، خرافی و بنیادگرایی مسیحی، انسان اروپایی مرحله پیشرفته‌تری از تعصب را كه یك گام فراتر از تعصب مذهبی بود؛ تجربه كرد. این همان تعصب ملی(قومی) یا ناسیونالیسم بود. نقطه اوج واگرایی، كه باعث تشكیل دولتهای ملی در اروپا شد. اتفاقا در همین نقطه اوج واگرایی، كشش و همگرایی با كشف و افزایش نقاط مشترك نیز نمودار شد؛ آنهم با نوع دیگری از تعصب كه من نام آنرا "تعصب اروپایی" گذاشته‌ام. تعصب اروپایی هسو و در راستای تعصبات ملی هر كدام از اعضای اتحادیه اروپا نه تنها مكمل بلكه هم‌افزایی خارق‌العاده‌ای نیز داشته و دارند.  

تعصب اروپایی در روند تكاملی خود مراحل مختلفی را تجربه و زیرساخت بسیار مناسبی را برای پیشرفت همه جانبه كشورهای عضو اتحادیه اروپا فراهم ساخت. تعصبات زبانی اصلاح شده تعصبات مذهبی اصلاح شده از خشك به سكولار تعصبات تكنولوژیكال و ....

یك انسان اروپایی افتخاراتی دارد كه از آن جمله همه به زبانهایشان افتخار می‌كنند؛ اما زبان واحد، پول واحد و حتی تبادلات فرهنگی و سیاسی آنها تا حدی است كه تا چند سال آینده نسلی بوجود خواهند آمد كه با حفظ تفاوتهایشان در مقابل جهان بلبشوی آن زمان خواهند توانست وحدت مستحكمی را به نمایش گذارند.

اما تعصب تكنولوژیكال یا علمی نوع جدیدی از تعصب است كه اروپا و بسیاری از كشورهای پیشرو در علم، آن را تجربه كرده‌اند. البته این تعصب مراحل اولیه خود را طی كرده و می‌توان آغاز جنگ سرد بین بلوك‌های مطرح را ناشی از تعصبات علمی و یكی از دلایل مهم سقوط اتحاد جماهیر شوروی را برخلاف مرام كمونیست در توزیع نابرابر علم و تكنولوژی در اتحادیه‌هایش و به طور كلی ضربه خوردن از ناحیه توزیع نابرابر تكنولوژی دانست. به طوریكه پس از تجزیه و پالایش شوروی برخی از مناطق رها شده از استعمار كمونیسم دارای پایگاههای فضایی و بسیار پیشرفته علمی و برخی مناطق نیز در فقر مطلق علمی و ... بودند و بسیاری از آنها هم نتوانسته‌اند تاكنون پیشرفتهای لازم را بدست آورند. این را می‌توان از درگیریها و جنگهای موجود در منطقه قفقاز نیز اختلافات خونین اوزبك‌ها و قرقیزها پس از سرنگونی رژیم سابق قرقیزستان مشاهده كرد. یعنی هنوز هم برخی از مناطق مستقل و ملتهای شوروی سابق نتوانسته‌اند از مرحله تعصبات قومی فراتر روند.

یكی از دوستان می‌گفت زمانی كه از فروپاشی شوروی صحبت بمیان می‌آمد بسیاری نیز از احتمال فروپاشی ایالات متحده آمریكا نیز سخن می‌گفتند. اما چرا فقط اتحاد جماهیر شوروی از هم پاشید!؟

تحلیل دوست عزیزم این بود: چون آمریكا كشوری است كه هر روز در آن ایده‌های مختلف تولید می‌شود و نگرشی مثبت و سازنده به تغییرات دارند؛ این كشور از هم نپاشید. سیستم باز آمریكایی توانسته است در تولید نوآوریها مقام نخست جهانی را به خود اختصاص دهد.

حال مثال دیگری از تعصب تكنولوژیكال را جهت درك بهتر آن با مقایسه سیستم تعصب تكنولوژیكال پان‌ایرانیستی با سیستم تكنولوژیكال ژاپن در ادامه خواهیم گفت.

سیستم پان‌ایرانیستی از تكنولوژی‌های موجود در زمان كوروش كبیر!؟ چه افتخارات بادكنكی (یا بهتر بالنی) را پدید آورده است. از وجود بانكهای هخامنشی، حواله، بیمه و سایر مظاهر مدنیت سخن می‌گوید. انیمیشن‌های ساخته شده در ایران بیشتر در گذشته سیر می‌كند. مانند معتادی كه حسرت گذشته را می‌خورد و پای منقل وافور با چشمانی قرمز، انسانهای سالم اطراف را می‌نگرد و با دیدن یك قهرمان پرورش اندام می‌گوید كه من رستم شاهنامه فردوسی بودم. همان معتاد با سیستم توهمی خود از شمشیر لیزری رستم ذهنی خود و استفاده از آن در جهت كشتن و نابودی مخالفانش سخن می‌گوید ....

پان‌ایرانیستها در حالیكه فِلش ساخت چین را در دریچه USP لب‌تاپ‌های ساخت آمریكا جهت ارتباط اینترنتی (چت) با دوستان خود در شهری دیگر به یمن اختراعات بی‌نظیر اروپاییان در عرصه تكنولوژی فرو می‌كنند؛ از وجود سیستم ارتباطی پیشرفته ایرانیان (پرشیاها) در 2500 سال قبل سخن می‌گویند و به آن افتخار می‌كنند و این افتخار را با زور و  زر و تزویر به همه تزریق می‌كنند. با نگاهی به كت و شلوار آن شخص می‌بینیم كه مارك ایتالیا یا توركیه دارد.

ژاپن در فكر كوچك كردن فلشها و كارتهای حافظه است. كارتونهایی می‌سازد كه آینده را ترسیم می‌كنند. كودكانش را برای آینده پرورش می‌دهد. باور كنید كه افتخار به ساخت لب‌تاب در ژاپن تاریخ مصرفش را تمام كرده است. آنها مرحله دیگری از تعصب را در حال تجربه دارند كه من نمی‌توانم نامی برای آن پیدا كنم. تعصب آنها " خدمت به آینده" نام دارد. دركش برای ما كه در مرحله تعصبات قومی سخت و برای یك نژادپرست ایرانی كه هنوز در 2500 سال قبل سیر می‌كند؛ سخت‌تر خواهد بود.

تعصب بر پایه تكنولوژی، آینده را جایی بهتر می‌داند. به فكر طبیعت و ترمیم لایه اوزون است. برای حفاظت از طبیعت جنبش‌های مردمی ایجاد می‌كند. اصلاح اشتباهات گذشته را در جامعه بشری وظیفه خود می‌داند. البته ما هم برخی موارد شعارهایی از این دست را می‌دهیم اما آنها وارد مرحله عمل شده‌اند.

نكته‌ای كه در اینجا به ذهن می رسد این است كه آیا ما می‌خواهیم با نوشتن این مقاله هر گونه تعصب را نفی و آن را بسان پدر مادرهایی كه فرزندانشان را از دست زدن به اشیاء خطرناك نهی می‌كنند و آن را " اَخی" معرفی می‌كنند؛ رفتار كنیم؟ پاسخ كاملا منفی است.

یادم است چند سال قبل عكسی از زائران مقبره كوروش در سایتهای اینترنتی منتسب به پان‌ایرانیستها و سپس در سایتهای حركت ملی آزربایجان منتشر شد كه در آن زائری متعصب به خاك و شخصیت كوروش از فاصله 300 متری به صورت سینه‌خیز جهت زیارت مزار كوروش!!! رفته بود. یادم می‌آید كه هر كسی برای آن كامنتی گذاشته بود و ما می‌خندیدیم و آنها را متحجر و مرتجع معرفی می‌كردیم. اما همفكران من، توجه كنید كه  در این سو هم حركتهای مشابهی اتفاق می‌افتد. قلعه بابك هم اتفاقات مشابهی را تجربه كرده است. اسم این را چه بگذاریم؟ سخن ما این است كه هر چه سریعتر باید مراحل تعصب را یكی پس از دیگری پشت سر بگذاریم. در كتابی خواندم كه " خشونت میوه درختی است بنام تعصب كور".

به نظر من جنبش دانشجویی آزربایجان با شعار" گله‌جك بیزیمدیر" مرحله گذار از تعصبت كور را به ما معرفی كرده است. این شعار نه یك شعار بنیادگراست كه برخی این گونه استنباط می‌كنند. آینده مال ماست یعنی اینكه در فكر آینده باشیم. گذشته چراغ راه آینده است جمله درستی است. اما باستانگرایی، شخصیت‌پرستی و توهم‌دوستی است. به نظر من دوران شخصیت‌های كاریزما گذشته است. شاید هم كلیت حركت با این دریافت از شخصیت‌سازی بیزار است. به بیان درست‌تر، ما شخصیتی نمی‌سازیم تا نوبت به شخصیت‌سوزی‌اش برسد. دوست عزیزمان (نویسنده مقاله‌ای كه در بالا ذكر شد) جهت اطلاعتان باید عرض كنیم كه ملت ما شخصیت‌هایشان را دوست دارند؛ اما در قالب اینكه آنها همیشه در اوج باشند. كسی كه از اشتباهاتش درس نگیرد و عذرخواهی نكند؛ می‌سوزد. و وای با روزی كه اینكه اشتباهات تكرار شود.

باید توضیح بدهم كه تعصباتمان را به سمت موفقیتها و درس گرفتن از اشتباهات سوق دهیم. پرستش بابك یا ستارخان و ... هیچ دردی از بیماریهای كنونی ملتمان برنمی‌دارد. البته اگر جهت سیاستمداری و حكومت در آینده احتیاج به چاپلوسان و آدمكشان متعصب كور داریم می‌توان خدایان دیگری نیز خلق نماییم.

اجازه دهید مثالی بزنیم. آیا غیر از این است كه سه عدد آینه كوچك به كار رفته در اتومبیل‌تان جهت كنترل پشت سرتان وجود دارد؛ كه در طول رانندگی فقط چند ثانیه و هرازگاهی به آنها نگاه می‌كنیم؛ تا ببینیم كه در پشت سرمان چه خبر است. اما یك شیشه بزرگ در جلوی اتومبیل برای دیدن روبرو گذاشته شده كه اتفاقا باید بیشتر توجهمان به روبرو باشد. اگر تعادل را در استفاده از این مواد شفاف بكار ببریم هرگز اتفاق بدی برای راننده نخواهد افتاد.

كارهای گروهی و تیمی ما را موفق می‌كند. افتخار به تیم تیراختور و موفقیتهای حركت ملی در دادن مسیر به فضای بازیهای این تیم باید سرلوحه كارهایمان باشد. همین كار تیمی عظیم فارغ از آقایان، بَی‌ها و فلان حزب می‌تواند پیشرفت همه جانبه حركت را در آینده تضمین كند. هیچ شخصیت واحدی نمی‌تواند تضمینی برای موفقیت حركت باشد.

گله‌جك بیزیمدیر

 





گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر: توپلومسال (اجتماعی)
آرشیو
سون یازی لار
یولداش لار
سایغاج
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :